سفربه ولایت های افغانستان امروز تقریباً برای همه مشکل است، خصوصاً آنهایکه دردفاتردولتی،موسسات خارجی و حتی ملل متحد کارمیکنند، طالبان در مسیرشاهراهها وجاده های ولسوالی ها حتی کف دست افراد را بررسی میکند، آنها با بررسی کف دست افراد تشخیص میدهند که فرد مورد نظر شان در دفاتردولتی ،موسسات و نیروهای خارجی کار میکند یا اینکه یک فرد عادی است، مثل دکاندار، دهقان و ....
اما بشردوست که خود را برای عالیترین مقام دولتی نامزد کرده، بی تفاوت درهمه ای این ولسوالی ها که از نفوذ کسترده طالبان برخور دار است با چند تن از همراهانش که نمیشود آنها را محافظ گفت، سفر میکند و تا هنوز هیچ حادثه امنیتی نیز در سرراهش اتفاق نیفتاده است.آقای بشردوست در ولسوالی های سفر کرده که هرروز شاهد حملات انتحاری ، انفجار، و حملات مسلحانه و درگیری شبه نظامیان با نیروهای داخلی و خارجی بوده است. گفته میشود طالبان پوسترهای تبلیغاتی بشردوست را در بدل پول خریداری میکنند و به آقای بشردوست اطمنان داده اند که میتواند در سراسر افغانستان مبارزه انتخاباتی انجام دهد.اما سوال اینجاست که آیا طالبان شیفته طرح آقای بشردوست برای احیای حکومت خلفای راشدین در کشور شده اند و یا اینکه طرح های اقتصادی و مبارزه با جنگسالاران و دست نشانده های غرب که از سوی آقای بشردوست برآن تاکید میشود، طالبان را مجذوب کرده است و یا هم اینکه طالبان با این شیوه به دیگر نامزدان انتخابات جرئت میدهد تا به ولایت های نا امن سفرکنند؟ بدون شک طالبان انتظار احیای حکومت خلفای راشدی را از آقای بشردوست که تحصیلات اش را در فرانسه به پایان رسانده ندارد و هم انیکه توان مبارزه با اینهمه کلان کاران جهادی و جنگی و به گفته وی دست نشانده های غرب را در آقای بشردوست نمی بینند، پس انچه آشکار است این است که آنها میخواهند از اینطریق نامزدان دیگر انتخابات را جاد های پکتیا، هملند خوست و پکتیکا بکشانند تا از اینطریق به حساب آنها برسند.
یادم هست هفت سال پیش همه از طالبان متنفربودند، و حتی خود طالبان هراس داشتند از اینکه میگفتند، من در زمان حاکمیت طالبان عضویت آن گروه را داشتم،من درزمان حاکمیت طالبان درگوشه ای از کشور زندگی میکردیم که شاید،کمترین اسیب را ازآنها دیده باشد، مدیر معارفی داشتم بااینکه کاملاً بی سواد بود، مشکل دیگرش این بود که هرگز به زبان فارسی دری صحبت کرده نمیتوانست.وی از اقتدار بسیار بالایی در اون منطقه برخور دار بود، وقتی مکتب میرفتیم ، باید لنگی( دستا) برسر میداشتیم، ورنه با خشم مدیر معارف روبرو میشدیم؛ وقتی طالبان سقوط کرد، یک روز وقتی بطرف شهر غزنی درحرکت بودم، اون مدیر سابق خود را در منطقه ای دیدم که چهره ای متفاوت از گذشته برای خود ساخته بود، دیگر نه لنگی داشت و نه ریشی مثل سابق دراز، چون او هراس داشت مبادا امریکایی ها او را بشناسد و بفرستد زندان گوانتانامو و یا بگرام.
اما امروز
دیگر ترسی وجود ندارد، طالبان نه تنها اینکه ترس از طالب بودن خود و از سرکوب
نیروهای امریکایی ندارد، بلکه آنها امروز از چند متری برنیروهای خارجی حمله میکنند
و بعد پاه به فرار میگزارند، یکی از دوستانم میگوید: وقتی از پاکستان آمدم به
قندهار و بعد بسوی کابل درحرکت بودم، درولایت زابل در منطقه ای که شاهراه شدیداً
از سوی نیروهای اردوی ملی و پولیس محافظت میشد،
و درفاصله بیست تا 50 متری گشت پولیس واردوی ملی حضور داشت، موتر ما توسط
یک طالب توقف داده شد.طالب از راننده ماه پرسید مسافر کابل داری، فوراً راننده
جواب داد نه خیر مسافران من همه به غزنی میروند،راننده با طالب اشاره کرد، اردوی
ملی و پولیس نزدیک است، اما این شبه نظامی که با سلاح پی که مسلح بود، سر خود را
به نشانه ای بی تفاوتی حرکت داد. که گویا هیچ سرباز امنیتی اینجا وهیچ خطری متوجه
او نیست.
ازسوی دیگر طالبان اکنون شیوه های جنگی سابقه خود را کنارگذاشته اند، انها در موترهای شخصی جابجا میشوند و وقتی درنزدیک کاروان نیروهای امنیتی و نیروهای خارجی رسید، از موتر خارج شده و بسوی نیروهای خارجی شلیک میکنند و بعد پاه به فرار میگذارند ویا اینکه دیگر انها نیاز به جنگی جبهه ای با سربازان دولتی و خارجی ندارند، چون نمیتوانند؛ بلکه این جنگ چریکی است که میتواند موفقیت بیشتری آنها را تضمین کند.
ماین های کنارجاده بهترین و پردستاورد ترین روش برای شبه نظامیان است، انها بیشترین تلفات را از اینطریق به نیروهای خارجی وارد میکنند.و سرانجام اینکی در روزهای اخیر شاهد سقوط چندین فروند هواپیمای نیروهای خارجی بودیم،سه فروند هواپیما در سه روزمتوالی در قندهار وغزنی سقوط کرد، و این حدس و گمان ها درمورد دست یافتن طالبان به سلاح های ضد هوایی را نیز تقویت میکند که دراین صورت نیروهای خارجی باید انتظار سرنوشت ارتش سرخ را بکشد.
اگر مرتب نوشته نکرده ام ببخشید
چند روز قبل، چانس اوردم جهت اشتراک در یک نشست منطقه ای خبرنگاران جنوب آسیا در بنگلا دیش دعوت شدم، از انجایکه واقعاً سفر، انسان ساز است، همیشه انتظار چنین سفر خارجی را میکشیدم، اما اینکه بشکل رسمی این سفر برایم برابر شد از خوش چانسی ام بود. در این نشست در حدود دوصد خبرنگار از هشت کشور جنوب آسیا که عضویت سازمان سارک را د ارند دعوت شده بودند، از افغانستان 17 نفر دراین کنفرانس شرکت کردیم.روز هشت فبروری 2009 این سفر را آغاز کردیم، با نشست عبوری در دهلی نو ، تقریباً شام همان روز بود که در میدان هوایی داکه نشست کردیم، تصور و شناخت ام از بنگلا دیش این بود، چون این یک کشور فقیر است حتماً وضع شان از ما خیلی خرابتر خواهد بود. این درست است که مردم بنگلادیش واقعاً فقیر هستند و این کشور با مساحت به مراتب کوچکتر از افغانستان و نفوس تقریباً 9 برابر نفوس افغانستان در جمع کشورهای فقیردنیا قرار دارد، اما چند تفاوت عمده میان افغانستان وبنگلادیش وجود دارد، مردم بنگلادیش بشمول نیروهای امنیتی آن کشور به مراتب مهربان تر از مردم افغانستان و به مراتب مهمان نواز تر از مردم افغانستان هستند،عدم خشونت، وجود امنیت، محیط زیست بهتر و خدمات اجتماعی بهتر توسط دولت، برجسته ترین تفاوت هایی است که با ورود به این کشور میشود، انرا احساس کرد.
کنفرانس دموکراسی و قدرت گرایی که ما در ان اشتراک کرده بودیم، در جنوب بنگلادیش درایالت چتاکانگ و در منطقه ای بنام کاکس بازار برگزار شده بود، جایی خیلی زیبا یی بود ،شهر ساحلی کاکس بازار. روز دهم فبروری ساعت ده صبح کنفرانس آغاز شد، آقای امتیاز عالم سکرترجنرال انجمن خبرنگاران جنوب آسیا (سفما)
این نشست را رسماً آغاز کرد، از هر کشور یک نفر برای سخنرانی قبلاً برگزیده شده بودند، از افغانستان آقای عبدالغنی مدقق سردبیر برنامه های خبری رادیو آزادی بیانیه اش را قرائت کرد، خلاصه بیشتر بشکل گزارشدهی بود، هرکدام گزارشی را از و ضعیت خبرنگاران در کشور خود شان ارائه میکردند.روز اول نشست پایان یافت، صبح روز دوم وقتی تازه از تاق آمدم میخواستم، وارد اتاق کنفرانس شوم با یکی از دوستان و همسفرانم سر خوردم که خبر بدی را برایم قصه کرد. حمله انتحاری که در وزارت عدلیه و ریاست محابس در کابل صورت گرفته بود، واقعاً برایم شوک آور بود، گفت در کابل وضعیت ا ضطرار اعلام شده و ترورستان برچندین مراکز دولتی حمله کرده اند. فوراً پس برگشتم اتاق و تلویزیون سی ان ان در دسترس بود، تصادفی تلویزیون را روشن کردم، دیدم خبرنگار سی ان ان بطور مستقیم از کابل گزارش میدهد، و وزارت عدلیه را نشان میدهد.بهر صورت وقتی آدم در خارج از کشور باشد هر خبری بدی، ولو کوچک باشد شوکه آور است. روز دوم این کنفرانس هم با تبادله سخنانی در مورد وضعیت خبرنگاران در جنوب آسیا، پوشش خبری حملات تروریستی در ممبیی ،پاکستان، افغانستان وسریلانکا بیشتر مورد بحث قرار گرفت، درمجموع کنفرانسی خوب و آموزنده ای بود.
حال کمی از مردم بنگلادیش، مردم آرام، فقیر با داشتن آزادی های بیشتر از افغانستان و امنیت که مهمترین شاخصه برای تعریف مثبت از یک کشورمیباشد، در روستاهای بنگلادیش عموماً خانه های چوبی است، به دلیل اینکه بیشتر سیلاب خیز است این مناطق و همه ساله شماری از خانه های انها در اثر جاری شدن سیلاب و بلند آمدن آب های بحر تخریب میگردد، شاید به همین دلیل خانه های چوبین میسازند. مردم بنگلادیش اغلب شان به کشت شالی و برنج مصروف هستند. انسان های لاغر و اغلب با رنگ سیاه.
دولت بنگلادیش:
فکر میکنم دولت بنگلادیش نیز به مراتب موفق تر از دولت کنونی ماه است، در دوازده ساعت سفر زمینی که از ایالت چیتاکانگ تا به داکا پایتخت این کشور داشتیم، واقعاً درهمه روستاهای بنگلادیش، سرک های پخته و لین انتقال برق موجود بود، چیزیکه در پایتخت ماه تا هنوز موجود نیست واین میرساند که دولت بنگلادیش کارهای بیشتری برای مردم شان انجام میدهند، اما اینکه رشد اقتصادی در این کشور کند است، مهمترین عامل اش شاید، رشد بیش از حد نفوس دراین کشور باشد.در داخل شهر نیز خدمات شهری ده برابر بهتر از کابل موجود بود. خلاصه از هر نظر از ماه بهتر بود و از وضعیت مناسب تر زندگی برخور دار بودند.
این سفر در مجموع یک هفته طول کشید و در بازگشت، توقف یک روزه به دهلی نو پایتخت هندوستان نیز داشتیم، وقتی در جاده های دهلی سفر میکردم، واقعاً به یاد سطر های تاریخ صنف دهم می افتیدم که در مکتب خوانده بودم و در مورد حکومت غزنوی ها و غوری ها و تا احمد شاه ابدالی و تیمورشا و حمله ای آنها به هند بریتانوی و فتح این مناطق توسط شاهان ماه نوشته بود. مایوس کننده از این جهت برایم بود که وقتی مقایسه میکردم مرکز امپراتوری غزنوی را با مناطق که در آنزمان جز قلمرو دور دست شاهان آنزمان بشمار میرفت، احساس غرور از آنجهت میکردم که میگفتم این مناطق زمانی تحت تسلط شاهان ماه بوده است.واینکه ما صرف همه قلمر خود را از دست داده ایم، و یک وجب خاک هم برکشور ما اضافه نشده است که این خود نشاندهنده ضعف روز افزون حکومت های ماه در دوران معاصر است.
دفتر مبارزات انتخاباتی اقای کرزی اعلام کرد، که ریس جمهور در مناظره انتخاباتی با داکتر عبدالله عبد الله و اشرف غنی احمد زی نامزدان ریاست جمهوری که قرار بود پنجشنبه شب از طریق طلویزیون خصوصی طلوع انجام شود، سرباز زده است. دلیل امتناع آقای کرزی از شرکت دراین مناظره، استفاده تجارتی تلویزیون طلوع از این بحث و تبلیغات تلویزیون طلوع برضد حامد کرزی عنوان شده است.دفتر مبارزات انتخاباتی اقای کرزی میگوید: تلویزیون طلوع تا حال برعلیه آقای کرزی تبلیغاتی سنگینی داشته است.
اما چرا طلوع:
اینکه آقای کرزی ازشرکت دراین مناظره سرباز زده است، شاید منطقی باشد، چون از یکسو اگر قرار باشد این مناظره انجام شود، چرا در تلویزیون ملی انجام نشود، وانجام این مناظره در طلوع امتیاز دادن به طلوع است و بدون شک طلو بیشترین استفاده تجارتی از این مناظره خواهد کرد، نقش تلویزیون ملی دراین میان نادیده گرفته خواهد شد. با آنکه اززمانیکه وزارت اطلاعات و فرهنگ بدست آقای خرم اداره میشود، تلویزیون ملی به یک تلویزیون قومی تبدیل شده و هیچ رنگی ملی درآن وجود ندارد، اما با انهم این حق تلویزیون به اصطلاح ملی است.
بزرگترین و بی سابقه ترین آفتاب گرفتگی قرن بیست و یکم، امروز مناطقی از هند و چین را در سیاهی فرو برد، و صدها میلیون نفر منظره این خورشید گرفتگی را در چندین کشور در جنوب شرق آسیا، تماشا کردند.
کسوف یا خورشید گرفتگی که صبح امروز از هند آغاز شد، مناطق وسیعی را از غرب تا شرق هند، نپال، بوتان، بنگلادش، میانمار، چین و جزایر ریوکیوی جاپان، در بر گرفت. خورشیدگرفتگی کامل به مدت 6 دقیقه و 36 ثانیه در منطقه ای در اقیانوس ارام صورت گرفت، و این مدت طولانی ترین زمان خورشید گرفتگی کامل، تا سال 2032 میلادی خواهد بود. طبق گزارش خبرگزاری فرانسه، خورشید گرفتگی کامل در هند حدود سه تا چهار دقیقه، بود و در ولایت شانگهای چین، حدود پنج دقیقه این منطقه را در تاریکی قرار داد. طبق گزارشها، صدها میلیون نفر در کشورهای یاده شده و دیگر نقاط جهان مستقیم و همچنین از طریق تلویزیون ها این منظره را تماشا کردند.
یکتن از شهروندان چینی
" زمانیکه متعلم بودم، شنیده بودم که در گذشته ها مردم به شدت از خورشید گرفتگی می ترسیدند. اما حالا این منظره خیلی جالب است و ما آمده ایم که این منظره را ببینیم"
یک شهروند بنگلادیشی
" این آخرین کسوف کامل در این قرن است، من از تماشای این منظره احساس خوشی می کنم زیرا دیگر هرگز چنین منظره ای را نخواهم دید، این یک لحظه جالب برای من است"
شبکه های تلویزیونی مرکزی چین این پدیده طبیعی را از ساعت هفت و نیم تا ساعت یازده و نیم به وقت محلی به طور زنده و مستقیم گزارش کردند. بر اساس گزارش رسانه های چین، نزدیک به 10 هزار سیاح خارجی و یک صد هزار مسافر داخلی در چین برای دیدن طولانی ترین کسوف یا خورشید گرفتگی قرن، به شهر سوجو در شرق چین و نزدیکی شهر شانگهای سفر کرده بودند.